خلوت شاعرانه

خلوت شاعرانه

خلوت شاعرانه

خلوت شاعرانه

شوخی با حافظ

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم))        تا نریزی پول در بانکی ندارد فایده

(( بارها گفته ام و بار دگر می گویم))                من دلم خواست که نازک بکنم ابرویم

((واعظان کاین جلوه درمحراب ومنبر می کنند)) درخیابان های خلوت چرخ پنچر می کنند

((حال خونین دلان که گوید باز؟))                  غیر آن کس که دیده  قبض گاز

((گل دربرومی درکف ومعشوق به کام است))  لعنت به تو شیطان،برو این کار حرام است

((صبحست ساقیا قدحی پر شراب کن))            کی بر کی است قاطی آن سطل آب کن

(( خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن؟))    گشت آگاهی اگر گیر سه پیچی ندهد

(( چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی))     آن شبی را که گرفتیم از ایشان طلبی

(( تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود؟))  تو که مسئول حسابداری بیت المالی

(( خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست))     منقل و حبه ی تریاکی و یک بافوری

((ماهم این هفته برون رفت وبه چشمم سالیست)) بخت بدخانه ماروز دوشنبه خالیست

((ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم))     چون زلیخا به خیالی لب چاه آمده ایم

خواستگاری

دل هر چه برای تو خرید آوردم                صد شاخ گل یاس سپید آوردم

این دفعه اگر جواب منفی بدهی            همراه خودم کمی اسید آوردم