خلوت شاعرانه

خلوت شاعرانه

خلوت شاعرانه

خلوت شاعرانه

که نگو

یک عالمه زیبا و تمیزی که نگو                             خوش چهره و با صدای ریزی که نگو

گفتی که به پیش تو چطور آدمی ام                 آن قدر به چشمم تو عزیزی که نگو

آه

 از شاخه دل چون بپرم ..آه نگو

بی یاد شما خون جگرم...آه نگو

استاد به من گفت چرا دل تنگی

یک لحظه تو از برابرم ...آه نگو

پسته چینی

تمشک نازک روی زمینی

الهی آفت از جایی نبینی

لب و چشمت شبیه پسته و من

همین عصری می آیم پسته چینی